دنیا همین است؛ همین قدر پست و بی اعتبار. تا سقف آسمانش هم که ارزش بسازی، به هیچ بند است. دنیای آدمیزادی تلخ است؛ تلخ شده است، عینهو زهر مار. به مانند لیوان قهوه غلیظی که نیمه شب از شر هزار هیاهو سر می کشی. دنیا کوچک شده است؛ به قدر چهار طرف یک پایتخت زهوار در رفته، به درد نخور و از همه جا، جامانده اندازه تنگ نظری مردمانش که چهار قدم دورتر برایشان پشت کوه است! دیگر از آن محل امن و پاک خبری نیست، از مرزهایی که پر گهر بود از مردمی که شانه هاشان هم اندازه بود دنیا دیگر متعلق به همه نیست؛ تنها برای آن عده است که پشت کوه ها نیستند؛ آن ها که به پاشنه خودشان می چرخند و انگشت شان به سمت بقیه دراز است آن ها که به لحظه ای چشم می بندند بر آنچه از ارزش و اعتبار زنده است. دنیا محل آرامش نیست دیگر.
به طبیعت پناه ببرید؛
از این کالای به گزاف گران
از مردمان صدای از دور خوشش.
و روح خود را از رنج ها تیمار کنید.
ها ,است؛ ,کوه ,همین ,اندازه ,هم ,که به ,پشت کوه ,آن ها ,ها که ,پاشنه خودشان
به طبیعت پناه ببرید؛
از این کالای به گزاف گران
از مردمان صدای از دور خوشش.
و روح خود را از رنج ها تیمار کنید.
درباره این سایت